جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

معجزه‌هاي شيرين من♥♥❤❤❥

زندگي هيجان مي خواهد ...

1392/7/23 14:17
نویسنده : مامان شیرین
1,544 بازدید
اشتراک گذاری

يك روزهايي هست كه فقط مي خواهي درحال و هواي خودت باشي . خودت هستي و در روزمريگي‌هايت گير افتاده‌اي. و عجيب، اين اينرسي سكون حال خوبي هست!

اما همين‌طور  كه سركار مييروي و ميآيي و ول مي چرخي و بچه بزرگ مي كني و قرمه سبزي مي‌پزي و در اينرسي ساكن خودت غرقي ...  از اعماق ماهيچه‌هاي پاپيلاري قلبت كسي مي گويد خب! تا كي مي خواهي روي اين پله بنشيني و استراحت كني؟ پله‌هاي بعدي هنوز مانده‌اند . اين همه خون‌دل خوردي و جنگيدي براي هدفت... حالا   هدف چند پله رفته بالاتر تو هم برو...برو تا آخر برو...

و تو مي ماني و يك تصميم كه از ذهنت مي گذرد و بر رفتارت جاري مي شود و خيلي زود به آن عادت مي كني دوباره ....

عادت هاي زندگي چيزي نيست كه نشود عوضش كرد. عادتها عوض مي شود و اين طور است كه زندگي هم مي تواند روزي عوض بشود. و همين روندتغيير است كه رابطه‌هارا از صفر به صد مي رساند.

هيجان زندگي به همين تغييرهاست... هيجان مگر فقط پرواز با پاراگلايدر است ( و البته به شدت دوست دارم كه هيجانش را تجربه كنم)

به كتابهايم سلام دوباره خواهم كرد.... و به جناب هاريسون و شوارتز و دنفورث و نلسون هم...!

كجا بودي اي فصل خوب كتاب و دفتر من ! دلتنگتم عجـــــــيب!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

پگاه
23 مهر 92 15:23
بهترین تصمیم رو گرفتی از ته ته قلبم برات دعا میکنم که موفق باشی و بهت افتخار میکنم .


ممنون پگاه مهربون !
بهناز
23 مهر 92 20:22
موفق باشی دوستم.
آزمون دستیاری هدف تونه درسته؟
با تمام وجود درک کردم جمله ای که نوشته بودین هدف چند پله بالاتر رفته...
ای که چقدر درناک بود بالارفتن هدف...
من هم گرفتار بالا رفتن هدفم شدم...


چه خوبه وقتي كسي حرف دل آدمو درك مي كنه... ممنونم كه مي خوني ما رو بهناز جون !
خواهرفرناز
23 مهر 92 20:54
افرین شیرین جون
جاوتز شماا نمی خوانید


ميكروبيولوژي جاوتز جز درسهاي علوم پايه است فاطمه جان... دروس باليني رو امتحان مي ديم.
مامان آوا
24 مهر 92 12:04
آخ جون شما هم قصد ادامه تحصیل داری؟
منم چند ماهی است که به کتابهام سلامی دوباره کردم ودارم میخونم برای ارشد
با وجود این شیطونک ها سخته ولی حتما موفق میشیم
ولی هیجانش عالیه انگار دوباره 18 ساله شدم و تازه میخوام برم دانشگاه........پاییز باز کار خودش رو کرد.....


اميدوارم شما هم موفق باشي مامان آواجان!
مامان پریناز
24 مهر 92 16:32
ایول ایول سلام کن بهشون...نا امید نشو....صبور باش و امیدوار...برات آرزوی موفقیت دارم
راستی همسر گرام از پس این امتحان براومدن؟یا باید با هم بخونین؟


ممنون از انرژي اي كه مي دي... همسرم الان كاراي ديگه اي داره... ؛)
مامان نفس طلایی
27 مهر 92 18:53
سلام دوست عزیز
چقدر درکت می کنم وقتی از اهداف در پله های بالا صحبت می کنی... چقدر این حس جالبه که تلاش می کنی و وقتی فکر می کنی داری به جایی می رسی متوجه می شی که تازه اول یه راه جدیدی ...
خدا رو شکر که هنوز توان بالا رفتن داریم


سلام دوست عزيزم . دقيقا همينطوره خيلي خوب گفتين!
آناهیتا مامانیه آرمیتا
29 مهر 92 1:53
عزیزم لذت بردم وواقعاموافقم نوشته هاتون بوی احساسات منو میداد،دلم تنگ شده برای بوی تازگیه کتابهای درسموفق باشی دوست خوبم
اینم برای معجزه های شیرینتون که خیلی نازن .


ممنونم عزيزم لطف كردي!
حباب
29 مهر 92 17:01
مامانی 1 سوااال شما یا همسری دکتر هستید؟؟؟؟ واسه اون کتاب دست جانان پرسیدم


هر دومون !
حباب
1 آبان 92 16:52
خصوصی


حباب
1 آبان 92 17:00
هیجااان و عادت .....فکر کنم بیشتر واژه عادت توی ذهن ماست تا هیجان ..همین چند روز پیش که کیش بودیم هر چی به آقای همسر گفتم بزار برم پاراسل کلی هیجان داره اون بالا رو ابرا آب زیر پات انگار خدا کنار گوشته اما گفت نه قلبت میگیره... زندگی ها توی سکون و ثباته ...منم دوست دارم هیجانو اما تنها چیزی ک بالا پایین میشه قیمت دلاره


دقيقا همينه حباب جون
منم عاشق پاراگلايدرم .... همسرم نمي ذاره برم... !
مینا
2 آبان 92 0:22
موفق باشید خانوم دکتر مهربون. وایییییییییییی یه رقیب واسه داداشم می شید


واي خدا...!