ماهگرد 10 ماهگي آوا و دوست خيالي جانان
حالا ديگه آواي دلنشين زندگيمون 10 ماهگي رو پشت سر گذاشته و وارد يازدهمين ماه زندگيش شده! خيلي راحت و با كمك وسايل خونه مي تونه بايسته و در حاليكه دستشو به مبل و وسايل مي گيره چند قدمي راه مي ره!
ليوان رو تو دستاش مي گيره و سعي مي كنه بنوشه و البته بيشتر از اينكه نوش جان كنه اونو مي ريزه اما اينم خودش خيلي قشنگه!
هر جا كه جانان مي ره به سرعت خودشو بهش مي رسونه و اگه كسي مزاحمش نشه!!!!! مدت طولاني با يه اسباب بازي كوچولو سرگرم مي شه!
جانان هم اين روزها سخت مشغول بازيه! نمي دونم اقتضاي سنشه يا نه اما يه لحظه دست از بازي نمي كشه... يا مشغول اسباب بازيهاست يا قيچي كردن كاغذ يا ... وقتي هم كه خسته مي شه مياد تو بغلم چند دقيقه اي مي شينه و بعدش دوباره مشغول يه چيز ديگه مي شه...
گفتم قيچي كردن كاغذ ...ياد اين افتادم كه چند روز پيش قيچي رو برداشته بود و افتاده بود به جون موهاي قشنگش ... و وقتي ازش قيچي رو گرفتم خيلي ... ( شما بخونيد ناراحت شد) . فرداي اون روز براش يه قيچي كوچيك پلاستيكي خريدم كه فقط كاغذ مي بره و حسابي سرشو گرم مي كنه!!!! البته چند بار هم سعي كرد كه موهاشو با قيچي بزنه ولي خوب با اين قيچي نشد و كم كم از سرش ميوفته ايشاللا!
شنيده بودم كه حوالي سه سالگي بچهها معمولا دوستاي خيالي براي خودشون تصور مي كنن البته باورش برام سخت بود و فكر نمي كردم اينقدر واضح باشه .اما حالا اين روزا جانان من از «آقاي منصوري» زياد حرف مي زنه!
ميره جلوي ديوار وايميسته و مي گه: «آقاي منصوري سلام بستني به من مي دي؟»
«آقاي منصوري بيا با هم بازي كنيم.... »
«سلاااااااام آقاي منصوري! خوبيييييي؟؟»
«خدافزززززززززززززززز آقاي منصوري! خدافززززززززززززززززززززززززززز!»
البته من هنوز هم باورم نشده كه آقاي منصوري خيالي باشه... از پرستارش پرسيدم كه آقاي منصوري اسمي رو مي شناسه يا نه ... شايد اون تلفني صحبت كرده و جانان ياد گرفته اما ملي جون كه مي گفت نه! ما منصوري نداريم! شايد از تلويزيون شنيده!
از آقاي همسر هم پرس و جو كردم و حتي پرسيدم اسم سوپري محل منصوري نيست؟ چون گاهي با جانان مي ره سوپري.... اونم كه مي گفت نه !منصوري نميشناسم....
و ما هنوز اميدواريم كه آقاي منصوري رو كشف كنيم.....
پي نوشت: از نوشتن اين پست يك هفته مي گذره اما هنوز آقاي منصوري كشف نشده...
-جانان! جانانم! كجايي مامان؟
-دارم با آقاي منصوري حرف مي زنم...
:0