پیک نیک با جانان و آوا
شاید شنیدنش واسه خیلی از مامانا تعجب آور باشه که یه مامان با نی نی ۲ ساله و یه نی نی ۲ ماهه بره پیک نیک ! و البته بهشون خوش هم بگذره! اما اگه اون نی نی ها بابا و خاله های مهربونی داشته باشن که به مامان کمک کنه میشه. خوب هم میشه!!!
راستشو بخواین شب تولد جانان از طرف خاله جون اعظمینا بهمون پیشنهاد شد که فردای اون شب با اونا به فشم بریم. اولش می خواستم بگم ما نمی تونیم بیایم. چون می دونستم با بچهها پیک نیک رفتن دردسرای خودشو داره! اما وقتی دیدم بابا کیوان پایه است گفتم چرا که نه؟!
خلاصه اون روز خیلی خوش گذشت و البته بدترین قسمتش ترافیک جاده تو راه برگشت بود که اونهم بالاخره تموم شد!
جانان خانوم ما در هر شرایطی از خواب ظهرش نمی گذره !
اون روز هم موقع خوابش اینقد بهونه گیر شد که باباش بردش تو ماشین و خوابوندش!
و البته بعد از اینکه بیدار شد هوا اونقدر سرد شده بود که دختر نازم عین یه جوجه کوچولو می لرزید. اینم شد یه تجربه واسه من که تو تابستون هم باید واسه بچه ها لباس گرم بردارم که مجبور نشم پتو پیچشون کنم!!! حتی اگه اوایل شهریور باشه!!!