جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

معجزه‌هاي شيرين من♥♥❤❤❥

دردلهاي يك مامان نگران

1391/8/1 12:25
نویسنده : مامان شیرین
1,095 بازدید
اشتراک گذاری

 

جانان عزيز مامان ؛ امروز وقتي از خواب بيدار مي شي پرستار جديدت رو مي‌بيني البته چند روز قبل هم باهاش آشنا شدي اما من نگران روح لطيفت هستم گلم!

ديشب وقتي داشتي ميخوابيدي چسبيدي تو بغل مامان و تو چشام نيگا كردي و منتظر شدي باهات حرف بزنم. اصلن ديروز يه حال و هواي ديگه داشتي كه نمي دونم به حساب اين بذارم كه شاهد اين بودي كه من و پدرت نشستيم و جدي با پرستار تو و آوا صحبت كرديم و جوابش كرديم يا نه؟! من يه مادرم و خوب مي‌تونم حرفاي دخترمو هرچند فقط 2 سال و دو ماهش باشه از تو چشاش بخونم. ديروز و ديشب هم حس ميكردم كه با نگاه معصومت به من ميگي مامان كاش زودتر از اين مي‌رفت. اما عزيزم تمام اين مدت اگه ديدي دس رو دس گذاشتم فقط و فقط به اين خاطر بود كه مبادا حقي رو ضايع كنيم. مبادا اشتباه كوچيكي مرتكب بشيم كه اثر بزرگي رو زندگي كس ديگه‌اي داشته باشه. شايد اولش گريه‌هاش منو احساساتي كرد اما كمتر از 2 ساعت بعد خودش زنگ زد و من‌و پدرت رو كاملا مطمئن كرد كه كارمون درست بوده!

ديشب موقعي كه مي خواستي بخوابي براي اولين بار مث آدم بزرگا به حرفام گوش دادي و بهشون فكر كردي! آره براي اولين بار بود.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان 2بهونه قشنگ زندگی
1 آبان 91 12:36
سلام منم مثل شما دو تا دسته گل دارم اسم جانان خییییییییییییییییلی قشنگه تا حال نشنیدم زنده باشن انشاا... خوشحال میشم به ما سر بزنید


سلام مرسي مامان ايمان و پرستش عزيز. ماشاللاي گلاي شما هم خيلي نازن!


الهام
1 آبان 91 13:20
سلام شیرین جونم
انشالله که یه پرستار خوب واسه فرشته ها بیاد که شما هم از این نگرانی خلاص بشی عسیسم از طرف من از فرشته ها یه بوس ابدار بگیر


مرسي الهام جون. لطف داري عزيزم!بوي براي شما خانوم گل!
زهرا
1 آبان 91 19:50
چه خوب که جانان بزرگ شده وبه حرفاتون گوش میده شایدبه خاطرپرستاربدازتون دلخوربوده .امیدوارم هرچه زودترپرستارخوب پیداکنی عزیزم


مرسي زهرا جون! دعا كن عزيزم !
سارا مامان آرام
2 آبان 91 8:47
واقعاً پرستار گرفتن یه ریسکه و آدم نمی دونه واقعاً آدم شایسته ای هست که کنار بچه هاش بذاره یا نه؟
امیدوارم در این راه موفق باشی


سارا جون دعا كن كه پرستار جديدشون خوب باشه!

مرسي گلم كه به ما سر زدي! آرام عزيزمو ببوس!
هدا
3 آبان 91 19:34
ایشالله یه پرستار خوب گیرتون بیاد


مرسي هدا جون!
مامان پریناز
8 آبان 91 17:31
آخیییییشششششش بالاخره ردش کردی رفت.خیالم راحت شد!!!

انشالله این یکی آدم درستی باشه.هرچند به نظرم آوا یک ساله شد بذارشون مهد خیلی مطمئن تره


آره مامان پريناز جوني. بماند كه بعد از رفتنش خيلي چيزاي ديگه هم روشن شد!
مرسي كه به ما سر مي زني! پريناز خوشگلمو ببوس!
مامان پریناز
10 آبان 91 8:00
ای بابا!!راستش من اصلا نمیتونم تصور کنم غریبه بیاد تو خونه....دوربین داری که؟حتما بذاری ها...
بخصوص الان که دو تا هستن ببینی چقدر براشون وقت میذاره و اصلا حوصله داره یا نه


مجبورم عزيزم! اين يكي تا حدودي آشناست! مي سپرمشون به خدا!