ماجراي ترك يك عادت
ديشب سومين شبي بود كه جانان عزيزم بدون مكيدن شست خوابيد. بالاخره چهارشنبه بعدازظهر دل به دريا زدم و روي ناخناي ناز جانانم لاك تلخ زدم. البته قبلش كمي روي ناخن خودم زدم و امتحانش كردم. واي كه چقدر تلخه. اونقدر تلخ بود كه احساس كردم زبونم بيحس شد. الهي بميرم چاره اي ديگه اي ندارم نگران زيبايي فك و دندوناي گل قشنگم هستم. بعد از اينكه لاك رو شستش زدم بهش گفتم مامان انگشتت خيلي بد مزه شده تلخه ! دهنت نكن! بعد هم حواسم بود كه به محض اينكه خواست دهنش كنه بهش يادآوري كنم كه زياد تلخي رو حس نكنه! اما يكي دوبار حسابي تلخيشو حس كرد و بعد از اون وقتي ناخودآگاه انگشتش سمت دهنش ميرفت با احتياط شستش رو مزه مي كرد و بعد منصرف مي شد. خدا رو شكر تا اينجا كه تونسته بدون انگشت مكيدن بخوابه! البته خيلي دير خوابش مي بره. خدا كنه اوضاع همينطور خوب پيش بره!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی